رمان عشق بی انتها پارت دوم ❤️
بدون حرف بزن ادامه مطلب
مرینت:
آلیا اومد پیشم و خیلی حرف میزد یک دقیقه احساس کردم که گفت عاشق نینو شده. (پ.ن اینا هنوز حسی به هم ندارند) گفتم چی گفتی گفت که عاشق نینو شده منم بهش گفتم که من کمکت میکنم که به عشقت اعتراف کنی ولی اون قبول نکرد آنقدر بهش اصرار کردم که قبول کرد.
آدرین:
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و میخواستم بخوابم که نینو زنگ زد و گفت که از من کمک میخواد گفت که عاشق آلیا شده منم خوشحال شدم و درخواستشو قبول کردم و بهش پیشنهاد دادم که یه روز پارتی بگیره ولی الان نه اول ببینم آلیا هم عاشق نینو هست یا نه و من میتوانستم به مرینت نزدیک بشم.
مرینت:
صبح وقتی رفتم مدرسه یهو آدرین اومد پیشم و گفت بهم یه کار خصوصی داره رفتیم یه جای امن تا اون بهم یه چیزی بگه گفت که آلیا هم عاشق نینو هست آخه نینو هم عاشق آلیا شده.منم گفتم آره آلیا هم عاشق نینو شده ❤️حالا چکار کنیم چطوره یه پارتی بگیریم و دعوتش کنیم و آدرین گفت:....
فعلا بسه تو کامنتا بهم بگید که آدرین چی گفت
لایک یادتون نره❤️❤️