خواهران گمشده
| Katherine
امیلیا قبول کرد و دنبال رز رفت
امیلیا گفت خونتون همینجاست؟
رز گفت نه یه کمی باید از اینجا یه چندتا کوچه بریم بالاتر
بلاخره به خونه رز رسیدند خونه ای مثل قصر های قدیم کره بود
از نظر امیلیا قشنگ ترین خونه ای بود که تاحالا دیده بود
رز گفت بیا تو دم در کفش هات رو هم درآر
رز پرسید گشنته؟ سوپ خمیر کره ای داریم اگه میخوای یکم بخور ببین خوشت میاد یا نه
امیلیا قبول کرد کمی خورد خیلی خوشش اومده بود