خواهران گمشده
| Katherine
مامان رز گفت چجوری از اینجا سر دراوردی امیلیا؟
امیلیا گفت من و خواهرم توی خونه ای نزدیک دریا زندگی میکردیم همه خوب و خوشحال بودیم
تا اینکه سه روز پیش طوفانی خیلی بدی اومد من و خواهرم تونستیم فرار کنیم تما مادر و پدرم داشتند وسایل ضروری رو برمیداشتند که دریا خونه مون رو بلعید
حالا حتی خواهرم رو ام گم کردم نمیدونم کجاست و چیکار میکنه حتی مطمئنم هیچ کسی اون خواهر بیچاره ی من رو به خونه خودش نمیبره مطمئنم خیلی ترسیده