خواهران گمشده
| Katherine
آنها سکوت کردند وفقط راه رفتند
تا اینکه دختر کوچولویی با دوچرخه از کوچه اومد بیرون و هردوی آونا ترسیدند
کاترینا گفت سارا اینجا چی میخوای مگه بهت نگفتم از کوچه خودمون بیرون نیا؟ /:
دختر کوچولو یا همون سارا گفت چرا
کاترینا گفت پس چرا اینجایی
دختر کوچولو گفت ببخشید آخه حوصلم سر رفته بود مامانی گفت بیام با دوچرخه بازی کنم
کاترینا گفت خب باشه بیا باهم بریم خونه
میلی گفت سارا کیه؟ و مامانی کیه ؟ مگه نگفتی والدینت فوت کردند؟